۶ ماه پیش

» گردآوری داستان کوتاه آموزنده
به دوستم گفتم: من چشم رو هم میذارم و تو برو قایم شو.
چشم گذاشتم و تا 30 شمردم، بعد هم دنبالش گشتم ولی اثری از او نبود.
انگار آب شده بود رفته بود داخل زمین.
بعد ها فهمیدم آن قسمت از جنگل یک باتلاق بزرگ داشت.